از اظهارات خانم مهناز رئوفی پس از بیزاری از فساد فرقه و تشرّف به تشیّع(با تلخیص). ایشان یکی از عوامل اصلی گروش به مذهب حقّه را مطالعۀ کتاب «علی کیست؟» نوشتۀ مرحوم آیت اللّه کمپانی اعلام کرده است:
بهائیان دو دسته اند: دسته ای که بهائیت یا به صورت موروثی به آنان رسیده و یا به علت عدم دانش کافی از دین و دیانت، در دام آن افتاده و بهائیت را به عنوان دینی آمده از سوی خدا پذیرفته اند. این گروه بعضاً اعمال نیک و حسنه ای نیز دارند اما غافلان فریب خورده ای هستند که بدون کوچکترین دلیل قانع کننده ای ادعای اربابان بهائیت را پذیرفته اند و باب و بهاء را پیامبران خدا و صاحب زمان می دانند و بهاء را به اندازۀ خدا و گاهی فراتر از او پرستش می کنند و همۀ دعا و نیایش و راز و نیازشان خطاب به بهاء و پسرش عبدالبهاء است. دستۀ دوم کسانی هستند که در رأس تشکیلات بهائی قرار دارند و از سیاسی بودن این فرقه آگاهی کامل دارند اما برای حفظ موقعیتهای دنیوی و ریاست و حاکمیت بر یک عدۀ ناآگاه، حاضر به اعتراف نیستند و تا می توانند از وجود پیروان فریب خورده سوء استفاده کرده و از آنان هرگونه بهره ای بالاخص سیاسی و اقتصادی می برند.
شستشوی مغزی کودکان: [زمانی که]معلم مهد کودک بهائیان شدم، برنامه هایی که به من می دادند تا به بچه ها بیاموزم کاملاً در راستای شستشوی مغزی آنها بود و من می دیدم که چگونه از سه سالگی کودکان را نسبت به اسلام و مسلمانان بدبین می کردند و مغز کوچک آنها را با خرافات و اوهامی که ارمغانِ بهاء و عبدالبهاء بود پر می کردند و چگونه با آوردن مثالها و بیان داستانهایی، آنان را از خارج شدن از بهائیت می ترساندند و با این ترس و وحشتی که در دل کودکان از انتخاب راهی به جز راه بهاء می انداختند و با وحشتی که آنان از طرد شدن و اخراج شدن از خانه و خانواده داشتند، شعار بی اساس «تحرّی حقیقت» را سر می دادند و به ظاهر وانمود می کردند که بهائیان در پانزده سالگی پس از تحرّی حقیقت می توانند راه خود را انتخاب نمایند، در حالی که هیچ کدام از بهائیان حق نداشتند کتابهای سایر جوامع را مطالعه کنند، حق نداشتند کتاب های ردیه را که بیشتر، بهائیان مسلمان شده آنها را نوشته بودند مورد مطالعه قرار دهند